روزانه های یک مادر

گاهی خوشحال و البته گاهی هم غمگین!

روزانه های یک مادر

گاهی خوشحال و البته گاهی هم غمگین!

روزانه های یک مادر

می نویسم برای دلم؛
از روزمره ها، دغدغه ها و مادرانه هایم؛

و گاهی برای تو که عزیز کوچک منی...
برای تو که تازه قدم در راه نهاده ای و ماجرای زندگی ات به تازگی آغاز شده است...
برای تو که هزاران آرزو برایت دارم گویا که می خواهم هرچه را که خواستم و نشدم، متجلی در وجود عزیز تو ببینم...
اما...اما این را خوب می دانم که آرزو تنها آرزوست و نه چیزی بیشتر و خوب می دانم که هرگز نخواهم توانست به جای تو تصمیم بگیرم و انتخاب کنم. حتی شاید نتوانم در لحظات سرنوشت ساز زندگی ات در کنارت باشم...
و نیز خوب می دانم که بزرگترین انتخاب های زندگی ات ریشه در دوران کودکی خواهد داشت...
و تو چند سالی، کمتر و بیشتر، در دستان من به امانت خواهی بود
ای کاش امانت دار خوبی باشم...

آخرین مطالب

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

آن روز که خواستم اینجا از تو و برای تو، بنویسم، 6 ماهه بودی و حالا 3 سال و 4 ماه داری.

و در این مدت چه کم صبری ها که از من ندیده ای...

و چه بدخلقی ها...

و چه ناشکری ها...

که ای کاش ندیده بودی

از این بابت عمیقاً غمگینم اما ناامید نیستم.


**دخیلک یا عباس

**تیترم مشکل وزنی داره خودم میدونم! اگر دال آخر گل آلود رو بردارم وزنش درست میشه اما واژه ش خراب میشه😊

زهرا ..
۰۸ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۱۲ ۰ نظر


12 دی 94

تا 

8 مرداد 97


تقریبا می شود دو سال و هفت ماه !

فاصله پست قبلی تا این پست!


زهرا ..
۰۸ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۴۷ ۱ نظر