می نویسم برای دلم؛ از روزمره ها، دغدغه ها و مادرانه هایم؛
و گاهی برای تو که عزیز کوچک منی... برای تو که تازه قدم در راه نهاده ای و ماجرای زندگی ات به تازگی آغاز شده است... برای تو که هزاران آرزو برایت دارم گویا که می خواهم هرچه را که خواستم و نشدم، متجلی در وجود عزیز تو ببینم... اما...اما این را خوب می دانم که آرزو تنها آرزوست و نه چیزی بیشتر و خوب می دانم که هرگز نخواهم توانست به جای تو تصمیم بگیرم و انتخاب کنم. حتی شاید نتوانم در لحظات سرنوشت ساز زندگی ات در کنارت باشم... و نیز خوب می دانم که بزرگترین انتخاب های زندگی ات ریشه در دوران کودکی خواهد داشت... و تو چند سالی، کمتر و بیشتر، در دستان من به امانت خواهی بود ای کاش امانت دار خوبی باشم...