روزانه های یک مادر

گاهی خوشحال و البته گاهی هم غمگین!

روزانه های یک مادر

گاهی خوشحال و البته گاهی هم غمگین!

روزانه های یک مادر

می نویسم برای دلم؛
از روزمره ها، دغدغه ها و مادرانه هایم؛

و گاهی برای تو که عزیز کوچک منی...
برای تو که تازه قدم در راه نهاده ای و ماجرای زندگی ات به تازگی آغاز شده است...
برای تو که هزاران آرزو برایت دارم گویا که می خواهم هرچه را که خواستم و نشدم، متجلی در وجود عزیز تو ببینم...
اما...اما این را خوب می دانم که آرزو تنها آرزوست و نه چیزی بیشتر و خوب می دانم که هرگز نخواهم توانست به جای تو تصمیم بگیرم و انتخاب کنم. حتی شاید نتوانم در لحظات سرنوشت ساز زندگی ات در کنارت باشم...
و نیز خوب می دانم که بزرگترین انتخاب های زندگی ات ریشه در دوران کودکی خواهد داشت...
و تو چند سالی، کمتر و بیشتر، در دستان من به امانت خواهی بود
ای کاش امانت دار خوبی باشم...

آخرین مطالب

فقر مطلق

دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۵۴ ب.ظ

بسم الله

امروز و دیروز و پریروز

فردا و پس فردا و احتمالا روزهای بعدش

اوضاع زندگی فعلا که یکسان است

کمی خنده و شادی

و بیشترش غم و خشم و ناسازگاری

نمیدانم این شرایط ریشه در کدام انتخاب من داشته..یعنی درست نمیدانم.

میسوزم و میسازم.

کاش بسوزم و بسازم..بسازم..بسازم..

و چقدر فاصله هست بین این ساختن و آن ساختن

و چقدر نیرو و امید و انگیزه میخواهد آن ساختن

و من چقدر فقیرم...

 

+یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله 

۹۸/۰۸/۲۰
زهرا ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی